منطق عالی اسلام فوق العاده جلب توجه میکند، در اسلام کوچکترین اشارهای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است، اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه بکار برده است. از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود میکند و در این زمینه تدابیری اتخاذ کرده است که منجر به احساس محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نگردد. از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است. در حدیثی میخوانیم: «من اخلاق الانبیاء حب النساء» (وسائل، ج3، ص3) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام|ائمه اطهار علیهالسلام طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار میکردهاند و بر عکس روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا میکردند سخت تقبیح مینمودند. یکی از اصحاب رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جائی رسانید که همه روزها روزه میگرفت، و همه شب تا صبح به نماز میپرداخت، همسر وی جریان را به اطلاع رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم رسانید، رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در حالی که آثار خشم از چهرهاش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش عثمان بن مظعون رفت، و به او فرمود: ای " عثمان " بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است، شریعت من شریعت فطری آسانی است، من شخصا نماز میخوانم و روزه میگیرم و با همسر خودم نیز آمیزش میکنم، هر کس میخواهد از دین من پیروی کند باید سنت مرا بپذیرد.
ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنتهای من است. اسلام که به روح مسائل مینگرد و می گوید: مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجوئی کنند ، اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است . و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند. از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع ، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند ، و از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میگردد ، و از جنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفاء نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد ، و از نظر وضع زن در برابر مرد ، سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود . نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در میآورد . غریزه جنسی ، غریزهای نیرومند ، عمیق و " دریا صفت " است ، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکشتر میگردد ، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند ، شعله ورتر میشود .
اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است . روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزهای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند میدهد وارد شده است . اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان ، تکلیف معین کرده است . یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد ، هر دو ، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است : «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون، نور ، 30 »" بگو به مؤمنین که چشمها را فرو خوابانند و دامنهای خودشان را حفظ کنند ، این برای آنها پاکتر و پاکیزهتر است ، یعنی این دستورهای عفاف به منظور پاکیزگی داده شده است و خدا داناست به آنچه که شما انجام میدهید . خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند ، نباید چشم چرانی کنند ، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند ، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند . یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربائی نپردازند . به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند . روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است . اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد . همانطور که بشر - اعم از مرد و زن - در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد ، در ناحیه جنسی نیز چنین است . هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود .
و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت . دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد . چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است ؟ علتش آزادی اخلاقی و جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچهها انجام میشود. چرا در اسلام باید مسأله محرم و نامحرم مطرح باشد ؟ چرا باید زن خودش را از غیر محارم خودش بپوشاند ؟ رمز و سر این مطلب چیست و چه فایدهای دارد ؟ اولین خاصیتش خاصیت روانی است ، یعنی آرامش روانی . در هر جامعهای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود عفاف در همین حدود اسلامی یعنی زنان در خارج دایره ازدواج ، خود آرا و خودنما نبودند و وسیله تهییج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دایره ازدواج دنبال لذت جویی و کامجویی به وسیله چشم ، دست ، لامسه و غیر لامسه نبودند قلبها و روحها آرام و سالم است ، و در هر جامعهای که بر عکس ( این حالت ) است اولین ناراحتی اجتماعی ، ناراحتیهای روانی است .
گروهی از فرنگیها گفتند خیر ، وقتی زن و مرد از یکدیگر دور باشند ناراحتیهای روانی و عقدههای روانی به وجود میآید . ولی تجربه همین یک قرن گذشته و کمتر از یک قرن گذشته کاملا ثابت کرد که مسأله برعکس است ، به هر اندازه که آزادی در مسائل جنسی بیشتر است التهاب در افراد زیادتر و بیشتر است چون غریزه جنسی انسان ( مانند چند غریزه دیگر مثل غریزه جاه طلبی ، غریزه علم طلبی و غریزه عبادت ) صرفا ظرفیت جسمانی ندارد ، ظرفیت روحی هم دارد . غرائزی که صرفا ظرفیت جسمانی دارند مثل خوردن ، دارای یک ظرفیت محدودی هستند . انسان یک مقدار محدود میتواند غذا بخورد ، از آن بیشتر نمیتواند ، اگر بگویند باز هم میخواهی ، برایش مجازات است . ولی مالکیت چطور ؟ مالکیت هم مثل خوردن است ؟ آیا ظرفیت مالکیت برای انسان یک ظرفیت محدود است ، یعنی اگر انسان مالک صدهزار تومان شد دیگر روحش هم از مالکیت ( سیر میشود ؟ ) نه ، وقتی صد هزار تومان را دارا شد میخواهد دویست هزار تومان داشته باشد ، وقتی دویست هزار تومان دارا شد تشنهتر است برای پانصد هزار تومان ، میلیونر که شد تشنهتر میشود برای میلیاردر شدن ، و آنکه از همه مردم دنیا ثروتمندتر است از همه مردم دنیا برای ثروت تشنهتر است . جاه طلبی چطور ؟ آن هم همین طور است . غریزه جنسی انسان هم همین طور است .
شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوندخانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد ، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود . و بالعکس هر چیزی که باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد . اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع ، پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر میشود . در سیستم آزادی کامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود . علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد میشود ، جواب میدهند که حالا زود است ، ما هنوز بچهایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی میکنند همین است . و حال آنکه در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود . جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزان و فراوان گردد ، " شب زفاف را کم از تخت پادشاهی " نمیدانستند .
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی ، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود اینست که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت ، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است . در سیستم روابط آزاد جنسی ، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد . سیستم روابط آزاد اولا موجب میشود که پسران تا جائی که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد ، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند ، و ثانیا پیوند ازدواجهای موجود را سست میکند و سبب میگردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند . وقتی پسر یا دختری میخواهد بگوید ازدواج کردهام ، میگوید برای خودم زندانبان گرفتهام . این تعبیر برای چیست؟
برای اینکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجا بخواهد برود ، هیچکس نبود که بگوید بالای چشمت ابرو است . ولی پس از ازدواج این آزادیها محدود شده است ، اگر یک شب دیر به خانه بیاید مورد مؤاخذه همسرش قرار میگیرد که کجا بودی ؟ واضح است که روابط خانواده در چنین سیستمی تا چه اندازه سرد و سست و غیر قابل اطمینان است.بعضیها مانند برتراند راسل پنداشتهاند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل است ، برای حل اشکال ، استفاده از وسائل ضد آبستنی را پیشنهاد کردهاند ، در صورتی که مسأله ، تنها پاکی نسل نیست . مسأله مهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمیترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است . تأمین این هدف وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند ، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد ، و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد . به علاوه ، زنی که تا اینجا پیش رفته است که به پیروی از امثال راسل و تقلید از صاحبان مکتب " اخلاق نوین جنسی " با داشتن همسر قانونی ، عشق خود را در جای دیگر جستجو میکند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر میشود ، چه اطمینانی هست که به خاطر همسر قانونی که چندان مورد علاقهاش نیست وسائل ضد آبستنی به کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ریش همسر قانونی نبندد . قطعا چنین زنی مایل است که فرزندی که به دنیا میآورد از مرد مورد علاقهاش باشد نه از مردی که فقط به حکم قانون همسر او است و الزاما به حکم قانون نباید از غیر او آبستن بشود . همچنان مرد نیز طبعا علاقهمند است که از زن مورد عشق و علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی که با زور قانون به او پیوند کردهاند . دنیای اروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی ، آمار فرزندان غیر مشروع وحشتآور است.